-
سالمندیِ موفق
تعریف یکسانی از سالمندیِ موفق وجود ندارد. امروزه مشخص است که این ساختار اشاره به عدم وجود ناتوانی و یا ترکیب تعاریف مثبت ویژه در بین افراد (سالم بودن) دارد. به هر حال سالمندی موفق فراتر از عدم وجود ناتوانی و بیماری تعریف شده است. حتی در بافتهای بدنی مزمن، افراد سالمند ممکن است سالمندی موفق را تجربه کنند که این موضوع به تمایز بین بیماری مزمن و نگرش به خود به عنوان یک بیمار اشاره دارد.
در تعریف فراگیری از سالمندی موفق آمده، سالمندی موفق ترکیبی از بقاء (طول عمر)، سلامتی (فقدان معلولیت) و رضایت از زندگی (خوشبختی) است. علاوه بر آن برخی از سالمندشناسان واژههای مترادفی مانند انطباق و یا سازگاری با سالمندی را به کار میبرند. برخی از محققان میان سالمندی طبیعی و سالمندی موفق تمایز وجود دارد قائل میشوند، ایشان سالمندی موفق را این گونه تعریف کردهاند. عدم وجود ناتوانی و بیماری، عملکرد شناختی و بدنی خوب و مشارکت فعال در زندگی تعاریفی از سالمندی موفق بر کنش شناختی، ادراک کنترل و رضایتمندی از زندگی متمرکز است.
برخی دیگر از محققان سالمندی موفق را به حد اعلی رساندن کنش شناختی میداند و کنششناختی را به عنوان ترکیبی از معانی کلامی، جهت گیری فضایی، استدلال استقرایی، عدد و روایی لغت توصیف میکند. سالمندی موفق را دستیابی به پتانسیل های بالقوه فیزیکی، اجتماعی و روانی می داند به گونه ای که هم برای خود فرد و هم برای دیگران دلپذیر باشد. عدهای از محققان به این نتیجه رسیدهاند که سالمندانی که زمانی را صرف سرگرمیهایی مانند خواندن و نوشتن میکنند و به فعالیتهای اجتماعی می پردازند نمرات بالاتری در مقیاسهای سالمندی موفق می گیرند، در میان شرکت کنندگان، افرادی که به مشاغل درآمدزا مشغول بودند نیز نمرات بالاتری نسبت به افرادی که به فعالیت های داوطلبانه مشغول هستند می گیرند در مطالعات او جنس، آموزش و وضعیت اقتصادی، ارتباطی با سالمندی موفق نداشت.
سالمندان سالم معمولاً سطح فعالیت های اجتماعی خود را در حدی حفظ می کنند که فقط تفاوت های جزئی با سال های قبل دارد. برای بسیاری از افراد، سن پیری دوره تداوم رشد هوشی، هیجانی و روانی است. اما در برخی موارد بیماری جسمانی یا مرگ دوستان و بستگان ممکن است مانع از تداوم تعامل اجتماعی شود. به علاوه با افزایش احساس انزوا، افراد نسبت به افسردگی آسیبپذیر می شوند. این دوره معمولا همراه است با دوره ی بازنشستگی، کاهش قدرت بدنی، کاهش فعالیت های فرد و پیدایش بعضی از بیماری های جسمی و مزمن، همچنین شخص ممکن است به دنبال کاهش قدرت بدنی و عدم تحرک، به احساس افسردگی و درماندگی مبتلا شود. مسایلی مانند جداشدن فرزندان از خانواده، مهاجرت، بیماری و مرگ دوستان و بستگان باعث می شود شخص احساس تنهایی و بیهودگی کند.
0 دیدگاه