16
فوریه

نظریه عدم تعهد سالمندی

به طور کلی نظریه جامعه شناختی به چهار گروه و دسته اصلی قابل تقسیم است. در ادامه این چهار دسته تشریح و ارتباط هر یک با سالمندی تشریح می‎شود. یکی از این نظریه‌ها با نام عدم تعهد شناخته می‌شود. بدین معنی فرد در این دوران در مقایسه با ادوار گذشته تعهد خاصی نسبت به جامعه و حتی خانواده خود نداشته و نیازها و شرایط جدیدی را برای خود فراهم می‌آورد.

نظریه عدم تعهد، به معنای تغییر در آینده سالمند و قطع ارتباط با افراد و در جامعه گذشته است.

نظریه عدم تعهد نظریه‌ای است که توسط یکی از پژوهشگران این عرصه با نام کامینگز و هنری تکوین یافته، از نخستین نظریه‌هایی است که به طور تخصصی در زمینه پیری مطرح شده است. این نظریه مبین آن است که تمامی افراد در سال‌های میانی عمر، به طور طبیعی مرگ و فناناپذیری خود را به یاد می‌آورد و به آن به عنوان یک رویداد فکر می‌کند.

به دنبال این طرز تفکر، به تدریج رفتارهای افراد تغییر یافته و برخوردارها و فعالیت‌های اجتماعی وی در جامعه کاهش می‌یابد. به دنبال این امر ناخودآگاه وی خود را از جامعه جدا پنداشته و به تدریج زمینه را برای انزوای خود که امری ناگهانی است، فراهم می‌کند. اما نیاز به توضیح است که این شرایط جدید می‎‌تواند زمینه‌ای را فراهم آورد تا هر فرد میانسال و یا سالمندی از این دوران خود نهایت لذت را برده و زندگی جدید و متفاوتی در مقایسه با گذشته را برای خود رقم زند.

حال با توجه به این مبحث، نظریه عدم تعهد چنین ابراز می‌دارد که در آن میانسالان از همین دوران از کار همیشگی که در طول عمر خود انجام می‌داده‎‌اند، جدا شده و تمام وقت و زندگی خود را به کارهای مورد علاقه و زندگی شخصی سپری می‌کنند. مکانیسم‌های درو‌گرایی و درون‌گزینی به فرد اجازه می‌دهد تا تعادل جدیدی بوجود آمده و فرد با تغییراتی که در دوران سالمندی با آن مواجه است، سازگاری کامل یابد. در این حالت بسیاری از شرایط مشاهده می‌شود تا افراد در این زمان به حالت جدایی دو طرفه می‌رسد که قادر به انجام فعالیت‌ها و کارهای نوینی است که در گذشته امکان انجام آن را نداشته است.