20
اکتبر

روانشناسی سالمندی

سالمندی مقارن با دورانی است که انسان تجربه بسیاری داشته است. به عبارت دیگر سالمندی ایام تجربه ها و خاطره‌ها بوده که با تصمیمات پخته و بجا همراه است. دوره پختگی انسان بین سال‌های 65-50 سالگی است که به لحاظ گوناگون مقارن با کمال عقلی، اخلاقی و تجربی است. آغاز این دوره همراه با احساس روشنی از زندگی، گذشته و آینده است. در این دوره، همراه با احساس افت جسمانی فرد شاهد آن است که در میان همکاران خود جزء افردا قدیمی‌تر به شمار می‌آید.

آدمی احساس می‌کند که تن و بدن وی چنان که در گذشته بوده نیست و دیگر دچار ضعف‌های گوناگون و متعددی می‌شود. نظر عموم پیرامون این دوره آن است که بزرگ‌سالی با تفکر پخته و سنجیده همراه است و واکنش‌های فکری پیشرفته‌تری نشان می‌دهد. نکته مهم آن است که هوش بزرگسالان به دلیل برخورداری از انواع توانایی‌های فکری، از پیچیدگی‌های بیش‌تری برخوردار است. برخی از محققان میان هوش سیال و هوش متبلور تفکیک قائل شده‌اند. هوش سیال و هوش متبلور تفکیک قائل شده‌اند.

سالمندان نیازمند محبت و توجه در جامعه هستند.

هوش سیال ظرفیت به کارگیری توانایی فکری در موقعیت‌های جدید است و شامل فرآیندهای ادراک ارتباط، شکل دادن مفاهیم، استدلال و انتزاع است.  در این میان پیری مرحله پیشرفته‌ای از زندگی است و مردان و زنان سالخورده‌ای که خوب زندگی کرده، فرزندان شایسته تربیت کرده و در تولید و خدمات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آثار مثبتی از خود به جا گذاشته، شایسته بیش‌تری احترام و حمایت است.

پیری علیرغم آن‌چه که تمامی افراد متصور می‌شوند، همواره با مشکلاتی که بر سر زبان‌ها افتاده، همراه نیست و سالمندان جامعه عموماً افراد بیمار، خسته، سالمند، بی‌حافظه، جدا مانده، دل نازک، عجیب و غریب نیستند. اگر چه شاید اقلیتی از سالمندان جامعه چنین باشند، اما این‌گونه اندیشه‌های نادرست در مورد سالمندان باعث رنجش افراد سالمند و حتی گروهی، سالمندان را به پذیرش چنین شرایطی وامی‌دارند. عموم سالمندان تا اواخر عمرشان قادر به انجام تمامی توانایی‌های خود می‌باشند و هرگز نباید آنان را از بسیاری از عرصه‌های زندگی به کنار گذاشت. در عین حال، این توانایی‌ها را نباید از آنجه هست، ارزیابی کرد و انتظارات بی‌خود از سالخوردگان داشت.